۱۳۸۹ آذر ۷, یکشنبه

"طلاق"

"طلاق" به معنی پاره‌ کردن پیوند زناشویی است. به تعبیر دیگر بدرود با زندگی مشترک و جاگذاشتن یک دنیا خاطره‌ و یادبود. اگر بچه‌دار هم باشی باید دلت، جگرت (کودکت) را جا بگذاری و بیرون آیی. (این مسأله‌ در جامعه‌ی اسلامی مختص به زنان است) اگر از این دو سه‌ سطر احساسی بگذریم واقعیت اینست که طلاق تجربه‌ای ناخوشایند است به طوری که خاطرات آن همیشه‌ همراه‌ انسان است. این خاطرات در جایی دیگر جایگاهی برای یادآوری ندارد این خاطرات به صورت کابوسی در می آید که همواره‌ انسان را میآزارد. اما با همه‌ی ناخوشایندی و تلخی آن، اگر طلاق و جدایی وجود نداشت، چه چیزی می توانست زنان و مردان را از کابوس بزرگتری به نام زندگی مشترک نجات بخشد. زندگی مشترک در زیر یک سقف، بسی زجرآورتر و تلخ و گزنده‌ و ناامن برای تمامی کسانی که جزء خانواده‌ هستند.
پس طلاق با تمامی بدی‌هایش می تواند روزنه‌ی امیدی برای کسانی باشد که زبان همدیگر را نمی فهمند. و هر روز و هر ساعت زندگی آنها در آتش قهر و کینه‌ می سوزد.
علل طلاق و جدایی همسران:
1-      بروز شرایط ناخواسته‌ از سوی والدین و در نتیجه‌ وقوع ازدواج تحمیلی.
2-      نداشتن تفاهم های اخلاقی و فکری زوجین.
3-      وضعیت نابسامان اقتصادی خانواده‌ها.
4-      بروز خشونت های فیزیکی از سوی همسران
5-      سوءظن‌های بی مورد.
6-      اعتیاد شوهر به مواد مخدر و مشروبات الکلی و قمار..
7-      دخالت های اطرافیان در زندگی مشترک.
8-      فحاشی، تهمت، افتراء و به کار بردن  الفاظ رکیک در مشاجره‌های خانوادگی.
9-      بی سوادی و یا کم سوادی زوجین.
10-  مشکلات مربوط به مسائل جنسی و آمیزشی.
11-  بچه‌دارنشدن یکی از زوجین. (در این مورد وضعیت زنان بسی اسفناک است برای مطلقه‌ شدن.)
12-  غرور بی جای طرفین.
13-  چشم و هم چشمی‌های رایج.
14-  بیماری یکی از زوجین (مخصوصا برای مرد بهانه‌ایست برای تعدد زوجات یا متارکه.)
15-  فاصله‌ی فرهنگی و اجتماعی زوجین.
16-  اختلافات سنی زوجین.
17-  بی احترامی به افکار و آرمان‌های همدیگر.
18-  ازدواج های احساسی.

۱۳۸۹ آبان ۶, پنجشنبه

ازدواج های زود هنگام

می خوانیم و می شنویم ومی بینیم که آمار طلاق در کشور ایران بسیار بالاست و طبعا استان ما "کوردستان" وشهرهای کوچک وبزرگ آن در این مشکل سهمی  دارند. آمارها حکایت از بالارفتن سن ازدواج دختران و پسران دارد اما انگار در شهر ما با وجود سیر صعودی طلاق، سن ازدواج برای دختران و پسران سیرنزولی دارد! بارها شده برای مراسم عروسی آشنایان وفامیل رفته‌ام اما از دیدن دخترکی در نقش عروس تعجب کرده‌ام.! و یا پس از مدتی می شنویم که زندگی آن ها در آستانه‌ی فروپاشیست و یا با پرونده طلاق آن ها مواجه می شویم و بارها شده زنان پانزده شانزده ساله‌ای به دفتر انجمن مراجعه کرده و از مشکل خود و خواهان بودن جدایی از همسرشان، سخن می گویند. همان زنانی که جایگاه واقعی آنان در این سن نشستن روی نیمکت مدرسه است. به هر حال این مشکل اجتماعی باعث جمع شدن دوستان در دفتر و ترتیب دادن میزگردی شد که خواندن آن خالی از لطف نیست.. لازم به ذکرست که میزگرد به‌ صورت پرسش وپاسخ اداره می شد.

س- چرا خانواده ها دختران وپسران خود را، در سنین پایین وادار به ازدواج می کنند؟
ج- فقرمادی، بیسوادی، بالا نبودن فرهنگ خانواده، جلوگیری از عشقهای زود هنگام، وجود خانواده های پر جمعیت، و نبود امکانات مادی، باعث می شود پدران و مادران دختران خود را به محض رسیدن به سیزده چهارده سالگی وحتی پایین تر، وادار به ازدواج کنند. و در روستاها این به معضل برای به دست آوردن  نیروی کار بیشتر، مازاد بر این دلایل است.
س- چرا عمر این ازدواج ها کوتاهست و زود به شکست می انجامد؟
ج- زن وشوهرهای جوان کودکانی هستد که هنوز بزرگ نشده‌اند و مراحل بلوغ جسمی و شخصیتی را تمام نکرده‌اند. اما خیلی زود به دنیای بزرگترها وارد شده اند وقتی از احساسات زود هنگام و مسایل جنسی اشباع شدند. تازه پرده‌ها بالا می رود و آن وقت مشکلات را با تمام وجود حس می کنند و هر کدام دیگری را مانع پیشرفت خود می بینند.... مشکلات مادی توقع وخواسته‌های بیجای طرفین از همدیگر، و قهر و آشتی های بچگانه، عدم تفاهم با همدیگر، وهزاران مشکل خواسته و ناخواسته، باعث کوتاهی عمر این ازدواجهاست.
س- چراخانواده‌ها اصرار دارند که دختران خود را در سنین پایین وادار به ازدواج با کسانی کنند که شاید ده‌ها سال از آن ها بزرگتر باشد؟
ج- بعضی از والدین فکرمی کنند که اگر دختران خود را در سنین پایین شوهر دهند مانع از بروز احساسات و دیگر مسایل عشقی می شوند بنابرین سعی می کنند پیش از آنکه عیب وعاری! پیش بیاید آنانرا زود شوهر دهند یا اینکه به علت فقر مادی و فقر فرهنگی حاضر می شوند دخترک خردسال خود را در مقابل بدهی و یا پولی که می گیرند به مردانی شوهر دهند که جای پدر آنهاست.
س- چرا بعضی از دختران بدون اجبار هم حاضرند که در سنین پایین ازدواج کنند؟
ج- بعضی از دختران برای فرار از محیط پرتنش خانه و رسیدن به آزادی های که فکر می کنند بعد ازازدواج خواهند داشت؛ حاضرند به هر قیمتی که شده ازدواج نمایند که در نهایت با توقعات برآورده نشده از سوی شوهر، این ازدواج به شکست می انجامد و در صورت ادامه‌ی زندگی مشترک، محیط چندان خوشایندی نخواهد بود.
از دیگر علل تن دادن به ازدواج های زود هنگام، می توان به موارد زیر اشاره‌ کرد:
اعتیاد پدران، خشونت های فیزیکی اعمال شده بر دختران، کمبود محبت، توقعات دختران و برآورده نشدن این خواسته ها، تبعیض بین دختران وپسران، باعث این گونه از ازدواجهاست.. چنین دخترانی چاره درد را در ازدواج می بینند.. هنگامی که خواسته‌های مادی برآورده شد آنگاه کمبودهای احساسی ومعنوی سر بر می آورند و مشکل آغاز می شود و باز هم برای فرار از مشکلات چاره را در طلاق می بینند.

۱۳۸۹ مهر ۲۸, چهارشنبه

در رنج و آزار اما خاموش ---

برخی از زنان شوهردار کمتر از زندگی جنسی خود لذت می برند. به استثنای عشق های واقعی دو طرفه  و همراه با احترام، آن ها نیز گرفتار نوعی کنترل اجتماعی در بروز عشقشان هستند.
 آمیزش  جنسی برای زنان بی شماری یک وظیفه ناخوشایندست که به جای لذت بردن آن را تحمل می کنند. دلایل زیادی در ایجاد بروز این ناخوشایندی دخیل هستند که امیدوارم روزی بتوانیم تمامی این دلایل را برشماریم و به صورت مطلبی در وبلاگمان منتشر کنیم.
 در گفتگو با گروهی از زنان درباره‌ی رابطه‌ی جنسی وازدواج، و اینکه چه‌ احساسی در این مورد دارند، سریع روشن می شود که، بسیاری از آنان از تحمل رنجی عمیق و سرکوفت ها زیاد رنج می برند. و دست آخر شوهرانشان این گونه  با آنان رفتار می کنند که می توان تیتروار به آن ها اشاره‌ کرد:
1- آزار فیزیکی توسط شوهر، تا زن را وادار به اطاعت کند.
2- بدگمانی و سوظن مردان نسبت به همسر.
3- تهدید مرد به جدایی و طلاق
4-احساس بی هویتی دایم وخواری، برای زنان.
 دررابطه با ازدواج، نحوه‌ی ارتباط جنسی و گفتگو میان زن و شوهر، سطح آگاهی جامعه‌ آن قدر ضعیف ومحدود است که غالبا زوج ها از دیدگاه و احساسات همدیگر ناآگاهند.. این اصطلاح عامیانه که؛"او از من سوء استفاده می کند". نشان دهنده‌ی اوج رنج وآزار زنان است. رابطه‌ای که برای زنان به عنوان رنجش درونی و آزار  فیزیکی جسم همراهستاین دسته‌ زنان کاملا بر این امر واقفند که  اگر به شوهر' نه' بگویند ازخشونت و الفاظ رکیک او درامان نیستند..! و اگر هم خشونت فیزیکی در بین نباشد از نظر روحی و روانی مورد آزار  قرار می گیرند و شرایط زندگی برایشان سخت می شود و در مقابل خواسته‌ی شوهرانشان، ناخواسته مجبور به قبول تحمل آزار می شوند.

۱۳۸۹ مهر ۶, سه‌شنبه

صندوق مالی انجمن

از همان روزهای شروع به کار انجمن، به پیشنهاد یکی از اعضا تصمیم براین گرفته شد صندوقی جهت کمک به زنان تشکیل شود که بتواند اهداف زیر را دنبال نماید:
"1-عادت دادن زنان و دختران به پس انداز هر چند اندک هم باشد.
2- ایجاد روحیه تعاون وهمکاری
 3- رفع نیازهای مادی زنان به صورت پرداخت وام
4- درصد کمی که از پول وام برداشته  می شود جمع آوری شده وبه نیازمندترین آنان به صورت وام بلا عوض پرداخت گردد".
دیدگاه منفی و سیاهی بر انجام این فعالیت سایه‌ گسترانیده‌ بود و آن این که ممکن است در این راستا کلاه سرشان برود و به سبب عدم توانایی زنان در عملیات ریاضیات، خود به خود پروسه‌ ناکام بماند.........!
صندوق آغاز به کار کرد.. هر عضو با پس اندازی 2000 تومانی و با 70 نفر عضو، انجمن توانست با همین پس انداز و در طی 2 مرحله حدود12 میلیون تومان وام پرداخت نماید. در چندین مورد هم توانسته‌ایم هزینه کلاس های آموزشی دانش آموزان دختر را بپردازیم. درجلسه مورخ 6تیر88 اعضا پیشنهاد نمودند که پس انداز بیشتری پرداخت نمایند تا سقف وام پرداختی بیشتر شود که انجمن با این پیشنهاد موافقت نمود و در عرض یکسال گذشته صندوق توانسته است مبلغ 11 میلیون و 250 هزار تومان وام بپردازد.
لازم به یادآوریست که کلا زنان عضو صندوق برنامه ریزی درستی در این مورد دارند ماهانه اقساط خود را سروقت پرداخت می نمایند واز درصدی که از آنان گرفته می شود استقبال می نمایند. چون می دانند که این مبلغ صرف نیاز شخص دیگری خواهد شد.  موضوع قابل تأمل اینکه، درطی سال های گذشته‌، آقایانی که عضو صندوق هستند پرداخت قسط های آنان با تاخیر همراهست .!!!(قابل توجه‌ی آقایان عضو)