"طلاق" به معنی پاره کردن پیوند زناشویی است. به تعبیر دیگر بدرود با زندگی مشترک و جاگذاشتن یک دنیا خاطره و یادبود. اگر بچهدار هم باشی باید دلت، جگرت (کودکت) را جا بگذاری و بیرون آیی. (این مسأله در جامعهی اسلامی مختص به زنان است) اگر از این دو سه سطر احساسی بگذریم واقعیت اینست که طلاق تجربهای ناخوشایند است به طوری که خاطرات آن همیشه همراه انسان است. این خاطرات در جایی دیگر جایگاهی برای یادآوری ندارد این خاطرات به صورت کابوسی در می آید که همواره انسان را میآزارد. اما با همهی ناخوشایندی و تلخی آن، اگر طلاق و جدایی وجود نداشت، چه چیزی می توانست زنان و مردان را از کابوس بزرگتری به نام زندگی مشترک نجات بخشد. زندگی مشترک در زیر یک سقف، بسی زجرآورتر و تلخ و گزنده و ناامن برای تمامی کسانی که جزء خانواده هستند.
پس طلاق با تمامی بدیهایش می تواند روزنهی امیدی برای کسانی باشد که زبان همدیگر را نمی فهمند. و هر روز و هر ساعت زندگی آنها در آتش قهر و کینه می سوزد.
علل طلاق و جدایی همسران:
1- بروز شرایط ناخواسته از سوی والدین و در نتیجه وقوع ازدواج تحمیلی.
2- نداشتن تفاهم های اخلاقی و فکری زوجین.
3- وضعیت نابسامان اقتصادی خانوادهها.
4- بروز خشونت های فیزیکی از سوی همسران
5- سوءظنهای بی مورد.
6- اعتیاد شوهر به مواد مخدر و مشروبات الکلی و قمار..
7- دخالت های اطرافیان در زندگی مشترک.
8- فحاشی، تهمت، افتراء و به کار بردن الفاظ رکیک در مشاجرههای خانوادگی.
9- بی سوادی و یا کم سوادی زوجین.
10- مشکلات مربوط به مسائل جنسی و آمیزشی.
11- بچهدارنشدن یکی از زوجین. (در این مورد وضعیت زنان بسی اسفناک است برای مطلقه شدن.)
12- غرور بی جای طرفین.
13- چشم و هم چشمیهای رایج.
14- بیماری یکی از زوجین (مخصوصا برای مرد بهانهایست برای تعدد زوجات یا متارکه.)
15- فاصلهی فرهنگی و اجتماعی زوجین.
16- اختلافات سنی زوجین.
17- بی احترامی به افکار و آرمانهای همدیگر.
18- ازدواج های احساسی.